سگم مشقامو خورد_شیطنت شل سیلور استاین
 
زندگی شیرین است
 
 

((قبل از  اینکه بخورتش

دفترم رو برداشت و انداخت تو قابلمه.

بعد قاطی آبگوشت انقدر پختش

تا حسابی داغ داغ شد.

یادداشتهای علومم رو

با تخم مرغ و ژامبون خورد شده  هم زد و تفت داد

و با املای سرخ شدهء کلمات

و چیپس تزیینش کرد.

بعد رفت سراغ دفتر حسابم

برش داشت و یه کم سرخش کرد

هر دو تا خلاصه کتابامو هم کباب کرد

کنارش هم ترشی گذاشت.

وقتی داشت آش مشق درست می کرد

یه پیش بند سگی بسته بود.

وقتی هم اعتراض کردم بهم پارس کرد.

هیچ کاری از دستم بر نمی اومد.))

خانوم معلم ابرواشو تو هم کشید و پرسید:

کلاه آشپزی سگی هم سرش بود؟

گفتم:((آره که بود.اگه برش می داشتی

با خشم خرخر می کرد.))

خانوم  معلم اخماش رفت تو هم

اما من فوری ادامه دادم:

((بعدشم روش حسابی سس ریخت

و گفت به به چه خوشمزه س))

خانوم معلم با عصبانیت  گفت:

((یه سگ سخنگو که دوس داره آشپزی کنه هان؟))

بعد منو فرستاد دفتر.

یعنی همون جایی که الان نشستم

گمون کنم اشتباه بزرگی کردم

که اون  حرفا رو به خانوم معلم زدم.

چون من اصلا سگ ندارم

مشقامو هم گربه خورده!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 10:28 :: توسط : لادن

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

زندگی میتواند شیرین باشد اگر...هر کجا هستی باش...کل کل دختر پسرا...خنده بازار...عاشقانه ای برای زندگی...انتخاب شما در دنیا






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 3786
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1